ریحانه

السلام علیک یا ابا صالح المهدی

              سلام

          امروز بایک دل پر درد وارد وب شدم نمیدونم چرا! اما چند وقتیه که یه حسی بهم میگه

    نکنه از فضا اومدم!!!!!!!!. 

    لابد می پرسین چرا؟ نه مطمئن باشین توهم نزدم.اگه شما هم مثل من باشید متوجه میشید که چی میگم. هرازچندگاهی که برای خرید به فروشگاه و یا پاساژهای بزرگ میرم یا اینکه توی خیابونهای نسبتآ با کلاس قدم میزنم یه جوری بهم نگاه میکنن که انگار من از فضا اومدم . یا اصلا مال این شهر نیستم.

 نمیدونم چی باعث شده که مردم ما اینقدر از حجاب دور افتاده باشند.

یادم میاد همین چند وقت پیش بود که وقتی تو پاساژ گلستان راه میرفتم تنها کسی که چادر سرش بود من بودم و تنها کسی که مغازه دار آخرین نفر جوابش رو میداد هم من بودم .

هر وقت که به این موضوع فکر میکنم یاد افکار آدم های بزرگی مثل شهید بهشتی و استاد مطهری می افتم و یه خورده آروم میشم . یاد اینکه اگه فرهنگ داشتن و متمدن بودن به برهنگی است پس حیوانها از همه ی ما آدم ها متمدن تراند.

ولی نمیدونم چرا اکثر آدمها * ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم * شدند دیگه نه آیات قرآن در آنها اثر دارد نه انذار پیامبر(ص) نه حتی نهی به منکر بروبچه های بسیجی . نمیدونم شاید دارم خیلی تند میرم .... اما باید باور کنیم که این چیزیه که اکثر ما بچه مذهبیها زیاد باهاش بر خورد میکنیم .

اگه بخوام براتون یه مثال دیگه بزنم اینه که وقتی پنجشنبه ی گذشته با چند تا هم کلاسی طلبه ی خواهر به همراه یک روحانی برای آموزش وبلاگ وارد کافی نت شده بودیم به محض اینکه پا مون رو از در بیرون گذاشتیم چند تا جوون به هم گفتند:ا اینا تو کافی نت چی کار میکردن؟

حالا خدایی شما بگید اگهجای من بودین باز هم خوش بینانه نگاه میکردین . اما ته دلم یه صدایی هست که میگه :

              ***می آید آن پیدای پنهان***.

 

                                                                                        التماس دعا